حیف
حیف از آن صداقتی که بودونیست
آن همه نجابتی که بود و نیست
این شکوه سبز تو برای من
سایه حمایتی که بود و نیست
یک صدای خسته در گلوی نی
ناله شکایتی که بود و نیست
آن همه دو بیتی آن همه غزل
شرح بی نهایتی که بود و نیست
عشق اگر چه گاه جلوه می کند
عاشقی حکایتی که بود و نیست
دستهایت تکیه گاهم بود و نیست
عشق تو پشت و پناهم بود و نیست
حیف! آن وقتی که عاشق شد دلم
چیز سبزی در نگاهم بود و نیست
عشق این سرمایه بازار دل
آب این روی سیاهم بود و نیست
یاد آن ایام مشتاقی بخیر
عاشقی تنها گناهم بود و نیست
Design By Ashoora.ir & Bi simchiمرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ